آخرین روزهای پاییز 98
پاییز که میشه باغ آقاجون اینا خیلی خوشرنگ میشه و ما هم میریم و از طبیعت و آب و هوای خوب گنجنامه لذت می بریم.بعضی از وقت ها هم آقاجون چند تا درخت گردو داره و بابایی و ما هم میریم و مثلا کمک می کنیم. شما حسابی بهت خوش میگذره و حاضر نیستی برگردی خونه کاش میشد تو باغ زندگی کنیم. من که حاضرم ولی بابا میگه کی میشه هوا سرده اینجا هم بابابزرگه سد اکباتان رو برامون گرفت و همه فامیل بابایی رفتیم و یک روز و نصفی دور هم بودیم و بی نهایت بهمون و به خصوص شما خوش گذشت بیشتر وقت ها هم سه تایی میریم پارک کنار خونه خودمون تا ظهربابا بیاد دنبالمون اینجا هم اومده بودی مطب دندانپزشکی وقتی آخر شب دلت بستنی می خواد ...