دومین شب یلدای عشق مامان و بابا
حسنا خانوم، گل گل خانوم، خوشگل خانم. ( گاهی خودت اینا رو پشت سر هم برا خودت تکرار می کنی) بس که مامانی اینا رو بهت می گه. امسال سومین شب یلدات بود عزیز دلمممم سال اول خونه آقا جون بودیم، سال دوم هم خونه آقا جون و شام هم خونه مادربزرگ بابایی بودیم. امسال هم مادر بزرگ بابایی شب یلدا رو گفتن پنجشنبه می گیرن که همه بتونن بیان ما هم رفتیم خونه عزیز جون شما هم کلی برای شب چله ذوق و شوق داشتی از روز قبل هی می گفتی امشب شب چله اس ؟ می گفتم نه مامان جون فرداس. عزیز جون هم دقیقا همون روز یعنی 30 آذر وقت داشتن تا برن و بخیه هاشون رو بکشن. برگشتنی هم عزیز جون گفت برای امشب بادکنک بزنیم که حسنا دوست داره. خلاصه کلی برای شما خو...
نویسنده :
مامان هدی
1:29