حسنای ناز ماحسنای ناز ما، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره
گلسا جونگلسا جون، تا این لحظه: 5 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

ثمره زندگي زيبايمان

اولین روز دختر حسنا جونی مبارک

1394/5/27 18:02
نویسنده : مامان هدی
1,270 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم. عشق امیدم. اول از همه روز دختر رو بهت تبریک می گم عزیزم. شما روز دختر دقیقا 9 ماه و 20 روزه بودی خوشگل خانم

روز دختر دو تا خانواده من و بابایی برای شما سنگ تموم گذاشتن و مثل همیشه ما رو خجالت دادن.

مامان بابا ی پیراهن خوشگل و عموها هم دو تا شلوار مخمل برای پاییزتون گرفتن.

مامان مامان هم ی بلوز شلوار و دایی ها ی عروسک خوشگل برات کادو آوردن به همراه یه کیک که همرنگ لباس و عروسکت بود.

از موفقیت ها بخوام بگم شکر خدا خیلی خیلی پیشرفت داشتی. دیگه کاملا به صحبت های ما عکس العمل نشون می دی و پاسخ می دی. موقع خداحافظی بای بای می کنی. بهت می گم الله کن دستاتو میاری بالا و الله می کنی مثلا.

موقع عکس گرفتن بهت می گم حسنا بخنده زود لبخند می زنی.

الان دیگه روی دو تا زانوهات به راحتی مینشینی، از در و دیوار میکشی بالا، نی نی ها رو خیلی دوست داری. نی نی های کتاب قصه تو می بوسی.

نانای می کنی.، این روزها هر آهنگی که از تلویزیون پخش بشه سریع دست میزنی و نانای می کنی، البته من اصلا نمیذارم تلویزیون نگاه کنی و بیشتر وقتمون رو با هم بازی می کنیم و فقط شب ها خندوانه نگاه می کنیم که شما هم موقع دست زدن تماشاچیا سریع دست می زنی.

غذاتو بهتر از قبل می خوری.

دندون پایینت دوتاش در اومده، البته با اختلاف یک ماه و هفت روز از همسوال

عاشق بازی کردنی و اینقدر موقع بازی قهقه می زنی که دیگه صدات میگیره مامانم.

صدای زنگ آیفون که بیاد سریع نگاه می کنی و اگر آشنا باشه کلی لبخند میزنی و بعد به سمت در خودته خم می کنی که بریم در تو هال رو باز کنیم.

با کوچکترین صدا دنبال منبع می گردی و حتما پیداش می کنی.

عاشق سیب گلابی، سیب گلاب مامان و بابا، موقع خوردن به ما هم مدام تعارف می کنی.

تا گیره سراتو می بینی سرتو محکم نگه میداری و با چشمای قشنگت بالا سرت رو سعی می کنی نگاه کنی.

وقتی شونه دستت باشه می گم حسنا موهای مامان رو شونه بزن، این کار رو انجام میدیمحبت

شب ها موقع خواب باید همه چراغ ها خاموش بشن. وگرنه شما همچنان دوست داری بازی کنی.

چند شب پیش شما بعدازظهرش اصلا نخوابیده بودی موقع شام خوردن بغل بابایی نشسته بودی و از خستگی یه دفعه نگات کردم دیدم پلک های خوشگلت جون نداره بالا باشه و سرت میاد پایین .می خواستم بخورمت درسته درسته وروجک خونه اینقدر که شیرین شدی.

چند روز پیش هم یه پرنده کوشولو دیدی و سریع گفتی عسیسم(عزیزم)و کلی باهاش تعریف کردی.

بهت می گم بگو نمی دونم. کف دستت رو میاری بالا تا نزدیک صورت ماهت و با آهنگ خاصی صدای منو تقلید می کنی.

 

اینم عکس هایی که در روز دختر در آتلیه خودمون ازت گرفتیم. این لباس هم که پوشیدی مامان مامان براتون آوردن و اون زنبور رو هم دایی جون سجاد

پسندها (3)

نظرات (4)

مامان سمیه
29 مرداد 94 17:37
لازمه بگم چقدر ذوق کردم؟؟ اصلا با خوندن هر خطش رفتم رو ابرا الهی که همیشه سالم و خندان کنار شما باشه قربون اون عسیسم گفتنش برمممممممممم وای هدی گفتی موهاتو شونه میکنه بغضم گرفت خدا نگهدارش باشه عشق خاله رووووووووووووووووو
مامان هدی
پاسخ
منم با خوندن نظر تو بغضم گرفت.
مامی س
1 شهریور 94 8:54
ای جانمممممممممم هزااااااااااار ماشاا... به این نانازی خانوم همیشه شاد و سالم باشید انشاا... واقعا دختر خیلی نعمته خدا حفظش کنه زیر سایه پدر و مادر عزیزش
مامان هدی
پاسخ
ممنون از لطفتون.واقعا دختر نعمت بزرگیه
مامان رخساره
3 شهریور 94 3:00
ماشاله به گل دختر روزت مبارک با تاخیر خوشگله
کیان
26 شهریور 94 10:55
آفرین به حسنا جون که اینهمه کار بلده انجام بده