حسنای ناز ماحسنای ناز ما، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره
گلسا جونگلسا جون، تا این لحظه: 5 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

ثمره زندگي زيبايمان

اولین باری که آمپول زدی

1395/6/30 17:30
نویسنده : مامان هدی
231 بازدید
اشتراک گذاری

پنجشنبه ای که گذشت یعنی 18 شهریور ماه سال 95 ما و خانواده مامان هدی رفتیم بیرون به صرف جوجه کباب.

شما هم خیلی خوش خوراک نیستی اما نمی دونم چی شد که یه تیکه جوجه میل کردی مامانی.

فرداش جمعه بود و ما ناهار مهمون عموی باباجون بودیم باغ رستوران عطر سیب.

شما اونجا خیلی بی حوصله بودی و همش بغل باباجون بودی. یه کوچولو هم خوابیدی و زود بیدار شدی. وقتی اومدیم خونه من احساس کردم بدنت گرم شده

به بابا گفتم حسنا بدنش گرمه گفت نه بغل بوده اینجور شده شاید. الهی مردم برات مامان جون. انشالله دیگه تکرار نشه برات چنان تبی کردی که تا حالا سابقه نداشت. زود تبت رو کنترل کردیم و بردیمت دکتر.

دوباری هم بالا آوردی. اونجا کلینیک کودکان یه دکتر بد اخلاق شیفت بود. برات یه آمپول برای تهوع نوشت. من اولش نمی خواستم بزنم ولی با اصرار بابا برات زدیم.

اول من نرفتم داخل ولی دلم طاقت نیاورد و رفتم. شما هم بغل بابا بودی و برات اولین آمپول زندگیت رو زدیم.

زیادم سخت نبود اونجور که من می ترسیدم.

متاسفانه تو همین روز پایین لبت هم یه کم پاره شد. کلا روز خیلی خیلی بدی بود برای ما. اصلا دوست ندارم ازش زیاد بنویسم.

انشالله همه نی نی ها سالم و سلامت باشن شما هم سالم باشی

 

پسندها (1)

نظرات (0)