حسنای ناز ماحسنای ناز ما، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره
گلسا جونگلسا جون، تا این لحظه: 5 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

ثمره زندگي زيبايمان

شرکت در کلاس‌های هوش و خلاقیت

1396/4/12 14:12
نویسنده : مامان هدی
183 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان،‌ دختر نازم.

امیدوارم که حالت همیشه خوب و خوش باشه و در کنار پدر و مادرت روزهای خوبی رو بگذرونی.

شما در سن 2 سال و 8 ماه و 8 روزگی رفتی کلاس هوش و خلاقیت. از قبل از ماه رمضون با پیگری های خاله سمیه(‌مامان نیکا)‌ برای پیدا کردن ی کلاس خوب برای شما دخترا، بالاخره در کلاس هوش و خلاقیت خانه ریاضیات استاد غیور همدانی ثبت نام شدید.

کلاس هاتون سه شنبه هر هفته ساعت 11 تا 12 برگزار میشه. شما هم صبح کلی بهت گفتم حسنا می خوای بری کلاس. شما اولش خیلی خوشحال شدی ولی بعد گفتی نه نریم... خیلی با جدیت.

من و بابایی که خیلی خیلی خوشحال بودیم از اینکه دخترمون می خواد مرحله جدیدی از زندگی رو تجربه کنه.

یک رب به یازده رسیدیم اونجا. شما وقتی وارد سالن شدی چون جذابیتی برای بچه ها قرار داده نشده بود و مثل یک محیطی اداری بود گفتی: نه مامان برگردیم خونمون، ولش کن.

اونجا هم یکی از دوستان و همکاران قدیمی مامان مسوول خانه ریاضیات بودن، خاله سمیره. کلی با شما صحبت کردن و شما هم اصلا تمایلی برای صحبت با ایشون نداشتی.

خاله سمیره هم کلی بهمون غر زد که شما چرا شهریه دادید و از این تعارف ها. و اصرار بر اینکه شما رو یک کلاس دیگه ثبت نام کنیم به صورت رایگان که من قبول نکردم. چون کلاس بازی و ریاضی بود و برای سن شما زود بود. همین کلاس هوش و خلاقیت هم که ثبت نام شدی برای بچه های بالای سه ساله.

خلاصه گفتم حسنا بریم تو کلاس ی برگه از خانم مربی بگیریم و بریم. ما رفتیم داخل کلاس شما بغل من نشستی و با محیط آشنا شدی. خانم مربی که خانم با حوصله ای هم بود ارتباط خوبی با بچه ها داشت.

اسم شما رو پرسید و شما هم اسم و فامیلیت رو کامل گفتیمحبت

بعد خانم مربی از مادرها خواست برن بیرون دم در کلاس منتظر بمونن. شما هم به من گفتی مامان برو... من هی از دم در کلاس نگاهت می کردم و شما می گفتی:‌ماااامان برو دیگه.

بعد بابا اومد با شوق و ذوق نگاهت کنه شما گفتی: بااااباا برو برو...

داخل کلاس هم با کمک خانم مربی ی مگس درست کردید. رنگ ها رو کامل بلد هستی و شمارش اعداد رو هم تا حدودی می دونی. قربونت برم دختر نازم. همیشه موفق باشی عشقم

خلاصه شما استقبال کردی و تا آخر کلاس اونجا بودی. بعدش هم که کلاس تموم شد با خانم مربی اومدی بیرون داخل راهرو

بعدش هم پارک و بازی با نیکا جون و خوردن ساندویچ مرغی که برات آورده بودم. شما هم با مهربونی به دوستت دادی.

 

 

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان سمیه
24 تیر 96 17:00
ماشالا هزار ماشالا به دخترای ناز و باهوش ما چه نیکا چه حسنا هر دو خانوم و عزیزن. مدرسه رفتنشون ان شالله
مامان هدی
پاسخ
ممنون. امید خدا.