حضور در بیست و پنجمین جشنواره تئاتر کودک و نوجوان و خبردار شدن از اومدن خواهر جونی
سلام دختر ناز مامان.
امیدوارم وقتی داری این مطلب رو می خونی همه چی رو به راه باشه و لبخند و شادی میهمان همیشگی تو باشه عزیز دلم
از وقتی که شما دو ساله بودی تا الان که چهار ساله هستی شما رو به جشنواره تئاتر بردم و شما از دیدن تئاترهایی که مخصوص گروه سنی خودت بوده راضی و خوشحال بودی و خوب استقبال کردی.
امسال هم تا جایی که تونستم شما رو بردم دیدن تئاترهای قشنگ و شما از روزی که فهمیدی همدان میزبان جشنواره تئاتر بشه زودتر می گفتی مامان کی منو می بری تئاتر ببینم. دو بار با مامانی رفتی، دوبار با باباجونی رفتی، یک بار هم با عزیزجون رفتی تئاتر تیستو و بند انگشتی که خیلی قشنگ بوده و یک بار هم خانوادگی با مامان بزرگ رفتیم و از دیدن تئاتر شهر شکلات خیلی خوشحال شدی و با اینکه زمان اون زیاد بود مثل خانمها نشسته بودی و نگاه می کردی.
به شما گفته بودیم که وقتی برف بیاد خواهرت هم میاد، بعد از دیدن تئاتر شهر شکلات وقتی از سالن بیرون اومدیم دیدیم اولین برف پاییزی همدان در 4 آذر گفتی مامااااان داره برف میاد و من و بابایی خبر خواهر دار شدن شما رو بهت دادیم و کلللللللللللللللللللی خوشحال شدی و گفتی: خداااااایا شکرت
خواهر جون شما وقتی که شما فهمیدی تو دل مامانی تقریبا آخرای ماه هفتم بود.
الهی قربون شما دو تا دخترای گلم برم که دیگه کم مونده به اومدن عضو چهارم خانواده
اینجا مراسم افتتاحیه جشنواره اس.