اولین تجربه دندانپزشکی حسنا جون
سلام به گل دختر خوشگل مامان
شما تو این هفته دندون درد گرفتی متأسفانه، یکی ازدندون های آخری شما درد می کرد و من و بابایی سریع شما رو به دندانپزشکی بردیم.خوشبختانه خانم دکتر همون روز بین سایر بیمارها بهمون وقت داد و شما خیلی خانمی کردی تا دندونت عصب کشی و روکش بشه. تمام مدت هم دست مامانی رو گرفته بودی.منم هی صلوات می فرستادم برات. الهی که هیچ بچهای بیمار نشه( الهی آمین)
الهی مامانت بمیره. آخراش می گفتی مامان بریم خونمون خسته شدم. گریه نکردی اما آخراش غر می زدی.به نظر من و خانم دکتر شما خیلی خیلی خوب همکاری کردی.حالا باید برای سایر دندون هات هم بری. امیدوارم اونا سطحی باشه و نیاز به عصب کشی نداشته باشه.
قربون چشمای قشنگت برم گل دخترم. الهی فدات بشم. ی روزی که خودت مامان بشی می فهمی که من چقدر دوست دارم.😍
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی