حسنای ناز ماحسنای ناز ما، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره
گلسا جونگلسا جون، تا این لحظه: 5 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

ثمره زندگي زيبايمان

اومدن همکارای مامان برای دیدن حسنا جون

سلام عزیز دلم. ماشالله روز به روز داری خانم تر و بزرگ تر میشی. دیروز کلا دختر خوبی بودی هم در طول روز و هم شبش. آخه دیروز همکارای مامانی اومده بودن دیدن شما و کلی هم تو زحمت افتاده بودن.انشالله جبران کنیم براشون. یه دسته گل زیبا و یه جعبه بزرگ شیرینی و کلی هدیه نقدی برای شما آوردن مامانی. واقعا شرمندشون شدیم. اما شما برعکس روز قبلش که همش در حال جیغ زدن بودی خیلی خانم تو گهواره ات دراز کشیده بودی و خواب و بیدار بودی، یه دو باری بهت شیر دادم و دیگه اذیت نکردی. همه می گفتن خوش به حالت بچه ات با این همه سرو صدا بیدار نمی شه. دیگه نمی دونن که شما بعضی وقت ها از دل درد کلی گریه می کنی و دل ما رو کباب می کنی قربونت برم...
21 آذر 1393

حال این روزهای ما

سلام دختر گلم. سلام به همه دوستای خوبم این روزها به لطف خدای بزرگ به خوبی و خوشی در حال سپری شدن هستن. دختر کوشولوی ما هر روز داره بزرگتر می شه و روز به روز خواستی تر از روز قبلش می شه. طوری که طاقت دوری اون رو نداریم. دیروز مامانی رفت دندون پزشکی و تو یک ساعتی و نیمی که کنارت نبودم دلم برات پر می کشید. قربون خنده های نازت برم مامانی، وقتی شیرتو می خوری با محبت به صورتم نگاه می کنی و یه لبخند رضایت می زنی که خستگی از تنم بیرون میره مخصوصا نیمه های شب. دورت بگردم دختر قشنگ مامان و بابا. از بابای خوبت هم هر چی بگم کم گفتم. شب ها پا به پای من بیداره و بهم کمک می کنه.من بهت غذا میدم بابا جون باد گلوت رو می گیره و تو رو می خوابونه....
11 آذر 1393

حسنای ما به دنیا اومد

4 آبان ماه 1393 ساعت 15:22 دقیقه حسنای ناز ما پا به عرصه هستی گذاشت. اول محرم برای همیشه یادآور خاطره ای است که برای همیشه برای ما ماندگار شد. پروردگارا تو را به پاس بزرگترین نعمتی که در اختیار ما گذاشتی شکر می گوییم. خدایا خودت حافظ و نگهدار دخترمون و زندگی خوبمون باش. حسنای نازم این چند روز بابای گلت خیــــــــــــــلی خیلی تو زحمت افتاد و کلی برامون زحمت کشید. همسر خوبم، دوست نازم، همه وجودم ازت ممنونم
14 آبان 1393

آخرین روز جنینی

سلام سلام به دختر ناز مامان و بابا انشالله امروز آخرین روز جنینی خودتو میگذرونی، و فردا قراره به امیدخدا بپری بیای بغلمون انشالله که سالم و سلامت باشی و صالح و عاقبت بخیر دختر گلم. این چند ماه اصلاااااااااااااً مامان رو اذیت نکردی و خیلی خیلی خانوم بودی،هزار ماشالله چشم بد دور قراره فردا صبح ساعت 9 بریم بیمارستان و دکتر هم کار عمل رو به امید خدا ساعت دو نیم انجام میدن. چون شما هنوز تو دل مامان نچرخیدی سزارین اجباری باید بشیم. البته از اول هم قصدم سزارین بود و از این وضعیت راضی هستم. دکترم می گه یکی از دلایل راحت بودن بارداریت همین عرضی بودن جنین هست که باعث می شه تنگی نفس نداشته باشی و بلند شدن و نشستن برات راحت باشه. امیدوا...
3 آبان 1393