حسنا به باشگاه و کلاس نقاشی می‌رود
حسنا به باشگاه و کلاس نقاشی می‌رود سلااااااااام به دختر نازم.
حسنا خانم شما چند وقتی که میری باشگاه ورزشی، اونم باشگاهی که مخصوص خود شماست و مربی‌های با تجربه و آموزش دیده‌ای داره.
اونجا ورزش خاصی رو دنبال نمی کنید ولی تمام مهارت‌های لازم در مورد همه ورزش‌ها رو دارید یاد می گیری.
از وقتی که باشگاه سورن افتتاح شده شما مشتری شدی و داری با دوست خوبت غزل خانم میری ورزش و بی‌نهایت به شما خوش میگذره. تمام ایام هفته رو میشماری تا برسی به پنجشنبه.
اینجا اینقدر ذوق و اشتیاق داشتی و هیجان زده بودی که بچه‌ها برگشتن ببین کیه اینجوری هلاک ورجه ورجه است. الهی که مامان فدای تو بشه دختر نازم. الان خوابیدی و من دارم اینا رو برات یادگاری اینجا ثبت می کنم. الهی تن قشنگ دو تا دخترام سالم و سلامت باشه. مامان خیلی دوستتون داره.حسنای قشنگم تو اولین گل زندگی منی.
تلویزیون هم پنجشنبه و جمعه ها خاموشه و برنامه نمی بینی. تو روز هم فقط برنامه خانم بهار رو نگاه می کنی و بعدش خاموش و میریم بازی.
در هفته سه روز کلاس روخوانی قرآن میری عشقم، اونجا هم کلی بهت خوش میگذره و دوستای خوبی داری.
یک روز هم خیلی اتفاقی یکی از دوستای خوبت ریحانه خانم امامی ناهار اومد خونمون و بسیار بسیار بهتون خوش گذشت،مامانش می خواست یکی از لباس‌های شما رو امانت ببره خیاط بده بدوزه از مدلش، بعد ما هم گفتیم ریحانه بیاد خونمون و ریحانه هم کلــــــــــــــــی استقبال کرد و بعد از ناهار بردیم رسوندیمش. اینقدر براتون سه ساعت کم بود که ریحانه می گفت خاله من خیلی کم مهمونتون بودما. 🤩
یک روز هم فاطمه و ریحانه با ماماناشون ناهار اومدن خونمون و شما سه نفر حسابی تا عصر بازی کردید. حالا قرار شده یک روز هم اونا ما رو دعوت کنن.
چند وقتی میشه که حسابی دوست داری برنامه‌هایی که می بینی رو نقاشی اون ها رو بکشی و به بابا گفتی می خوام بزرگ شدم برنامه کودک بسازم، طراح بشم....
این هم مال برنامه جت پستچی( شخصیت دانی) اینجا میزارم به یادگار برات بمونه خوشگلم.
این هم از نقاشی شما که در کلاس و با کمک استاد خوبت آقای نوروزی کشیدی
این هم اولین جلسه کلاس نقاشی شما- کلا هشت جلسه بود که هفت جلسه رفتی و ویروس کرونا سر و کله نامبارکش پیدا شد.
مامان فدای دقتت عزیز دلمممممممممم
بعد از کلاس نقاشی هم میریم و شما 20 تا کتاب برای یک هفته انتخاب می کنی و بعدش هم ی بازی کوچیک تو کتابخونه انجام می دی تا بابایی بیاد دنبالمون
