حسنای ناز ماحسنای ناز ما، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره
گلسا جونگلسا جون، تا این لحظه: 5 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

ثمره زندگي زيبايمان

وقایع اردیبهشت 99

1399/2/31 0:18
نویسنده : مامان هدی
337 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

دخترای نازم سلام. این روزها اینقدر سرگرم شما دو تا شدم که دیگه نمیرسم بیام و اینجا رو به روز کنم اما از هر فرصتی استفاده می کنم تا گوشه‌ای از خاطرات قشنگمون رو اینجا بزارم.

اردیبهشت امسال که هنوز کرونا مهمون دنیاس و ما هم داریم همه موارد رو رعایت می کنیم تا انشاءالله از این ویروس در امان بمانیم. بابایی و آقاجون امسال تصمیم گرفتند تا برای باغ دو تا کلنی زنبور عسل بگیرن. به همین خاطر یک روز ما و بابا جونی به یکی از روستاهای شهرمون رفتیم. روستای فسیجان

آخ که با دیدن این روستاها و فضاهایی که میشه برای کسب و کار راه انداخت چقدر آدم دلش می گیره. همیشه دوست داشتم ما هم یک روستا داشته باشیم. از فضای روستاها خوشم میاد، البته نه هر روستایی. بگذریم

در مسیر که میرفتیم به شما دو تا وروجک حسابی خوش گذشت و چیزای جذابی می دیدید، گلسا وقتی از ماشین پیاده میشد و گوسفند و اردک و غاز و سگ و ... این چیزا رو نگاه میکرد اصلا حاضر نمیشد برگرده داخل ماشین.

به سراغ یکی از تولیدکنندگان خوب عسل و پرورش دهندگان زنبور رفتیم. هزار ماشالله کلی کلنی زنبور داشت که به قول خودش درآمد خیلی خوبی هم داره.

خلاصه اینکه شما دوتا خوشگل من حسابی بهتون خوش گذشت. این هم چند تا از عکس‌های اون روز برای یادگاری

اینجا هم یک روز دیگه رفتیم و گردیدیم.

شما هم تو ماه مبارک رمضان امسال یکی دو روز رو روزه کله گنجشکی گرفتی و با مامان قرآن خوندی. الهی من فدای اون قرآن خوندنت بشم مامانی. هزار ماشالله تو سن 5 سال و 6 ماهگی قرآن رو بدون غلط می خونی اونم با قواعد و تلفظ درست حروف

خانم مربی تون حسابی از شما راضیه. الهی که تو همه مراحل زندگی موفق باشی گل سرسبدم.

به مناسبت اولین روز ماه رمضان یک کیک با هم پختیم و آغاز ماه رمضان رو شکرگزاری کردیم.چقدر خوبه که من شماها رو دارم.شب های قدر هم با مامان و بابا بیدار بودی و شب زنده داری کردی.جوشن کبیر رو ی کوچولو خوندی و بیشتر به نقاشی و بازی مشغول شدی.... ما هم از تلویزیون دلمون رو راهی صحن وسرای حضرت علی(ع) کردیم. الهی که همه حاجت روا بشن.

شعرهای خوشگلی رو هم حفظ شدی و همه رو برای رادیو می خوندی و وقتی اسمت رو گوینده برنامه می گفت و کلی تشویقت می کردند بهت واقعا مزه میداد و من و بابایی و شما هم کلی ذوق می کردیم. الهی مامان فدای شما دو تا دختر گلش بشه.

نفسم به نفس هاتون بنده

اینم چند تا از شعرهایی که حفظ کردی برای ماه رمضان

در دست مادر

تسبیح و مهر است

وقت اذان

زیبای ظهر است

گل‌ها برایش

همچو لباس است

چون چادرش هم

همرنگ یاس است

در دست مادر گل‌های پرپر

وقت نماز است

الله اکبر

************

رمضان ماه خدا

همه مهمون خدا

میرسیم به آسمون

میشیم از بدی جدا

توی ماه رمضون

همه آدمای خوب

روزه می گیرن با هم

از سحر تا به غروب

اینه پیغام خدا

واسه ما بنده ها

روزه مثل رود نور میده دل‌ها رو جلاء

**************

توی ماه رمضون

توی محراب نماز

حضرت علی می کرد

با خدا راز و نیاز

پیشونیش به سجده بود

رو لباش یاد خدا

روزه بود امام علی

توی محراب دعا

دست یک مرد پلید

علی رو به خون کشید

علی شد شیر خدا

توی محراب شهید.

************

بیا امام پاک من

بیا امام مهربان

تمام درد و غصه را

تو از زمانه دور کن

شنیده می شود در این

محله‌های بی صدا

صدای پای اسب تو

بهار من ظهور کن

+++++++++++++++

این هم شعرهای شما که حفظ شدی، عشق مامان

پسندها (1)

نظرات (0)