* یک عروس نمونه شدم*
اول از همه به همسری گلم سلام میدم که می دونم جزء اولین خواننده های این وبلاگه
بعد به بقیه ی دوستان
هفته ای که گذشت شب جمعه اش که می شد 21 مهر ماه ما خونه ی مادر بزرگ همسرمان دعوت بودیم به مناسبت یادبود فوت عموی پدر شوهر محبوبمان....
ما هم شب کاملا شیک و مرتب و با کلاس در مجلس حضور به هم رسانیدم. مامی شوشو خیلی از این طرز لباس پوشیدن خوشش اومد، البته چیزی نگفتن اما از رفتار سلام و احوال پرسی کاملا مشخص بود.
خدا رو شکر هیچ مشکلی با خانواده شوشو جونم ندارم. با مامی شوشو هم کاملا دوست هستیم و احساس نمی کنم که مادرشوهره و من باید یه رفتار خاص داشته باشم.
خداکنه همیشه همینطور بمونم
شب هم کلی به عمه ها و زنموی همسری و عروس محترمشون احترام گذاشتم و به قول مامی شوشو شیرین شدم
جمعه هم فاتحه گرفتن و ظهر هم سالن دعوت بودیم و اونجا هم خیلی خوش گذشت و دو تا مامانا با هم گفتن و خندیدن....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی