ده و یازده ماهگی گلسا جون
سلام به دخترای زیبا روی مامان و بابا. این روزها حسابی بابت وجود شما خدا رو بیشتر از قبل شکر می کنم هر چند هر چقدر هم شکر کنیم بازم کمه.
گلسا خانم مامان ده و یازده ماه شدنت مبارک باشه جان جانان.
ببخشید که نمی تونم زیاد بیام و اینجا از جزئیات بنویسم، خواهر کوچولوی دوست داشتنی.
تو این عکس شما نه ماه بودی و برای اولین بار رفته بودی کافی شاپ
گلسا جون در 10 ماه و 23 روزگی اولین قدمهای زندگیش رو برداشت و پاهای کوچیکش رو روی زمین گذاشت و به تنهایی راه رفت.
گلسا جونم اگر بدونی خواهری چقدر به این خاطر خوشحال بود و مدام فشارت می داد و می گفت: مااااااااامان ببین آخه چقدره، داره میره عزیزمممم!!!
خلاصه اینکه حسابی از راه رفتن شما و ذوق کردن های حسنا ما هم هیجان زده میشدیم. شما تو ده ماهگی دو تا دندون داری
این روزها که هوا سرد شده و خواهر جون کلاس داره شما یک روز در میان بابا جونی میاد خونه پیش شما، تا من و خواهری بتونیم کلاس بریم. دست بابای مهربونمون درد نکنه.
اینجا خانم معلم داره از شما درس می پرسه و شما هم خیلی خوشگل جواب می دادی
اینجا هم گفتم حسنا نگاه کن عکس بگیرم. گفتی: اااا مامان دارم درس گوش میدم. الهی فدات بشم من دختر نازم