فقط 14 روز مونده
سلام عزیز دلم. روزهای انتظار دارن کم کم تک رقمی می شن و انتظار همه برای دیدار شما داره به پایان می رسه.
شکر خدا بارداری خوبی داشتم، هر چند بعضی وقت ها یه سری مشکل داشتم اما همه اونا رو به شوق اینکه یه کوچولو داره درونم رشد می کنه تحمل می کردم.
حسنای نازنینم، دختر قشنگم علاقه من نسبت به روزهای اول بارداری خیـــــــــــــــــــــــــلی خیـــــــــــــــــــلی زیادتر شده و مطمئنم با اومدنت میشی همه زندگی و عمرم.
الان که دارم این رو می نویسم شما 36 هفته و 2 روزه هستی و الان چنان خودت رو یه گوشه شکمم سفت کردی که دلم یه وری شده
15 مهر ماه رفتم سونوگرافی اونم با مامان هما، برای اولین بار بود که با بابا جون نرفتیم و مامان هما هم اومد تو اتاق و از شنیدن صدای قلب و سلامت شما خیــــــــــــلی خوشحال شد.
دکتر سونو وزن شما رو در هفته 35 و چهار روزگی 2800 تخمین زد، البته با احتساب 400 گرم کمتر یا بیشتر، اما به قول خودش تقریبا دور و بر همین رقم می چرخه.
شما هنوز تغییر حالت ندادی و بریچ هستی.قربونت برم الهی، فکر کنم یکی از دلایلی که من زیاد این اواخر تنگی نفس ندارم همین پایین بودن پاهای کوشولوی شما باشهامیدوارم این حالت برای شما بد نباشه من که راضیم
دکتر گفت هفته دیگه 29 برم مطبش و نامه بیمارستان رو ازش بگیرم. وقتی فکرش رو می کنم استرس شیرینی به سراغم میاد.
راستی قراره دوشنبه( عید سعید غدیر خم) جشن سیسمونی شما رو بگیریم، به دلیل وجود و تعدد مهمونی در این یک ماه فرصت دیر به ما رسید.
هفته بعد هم 28 عروسی داریم و آخرای این هفته هم یه مهمونی دیگه.حسابی این روزها سرگرم هستیم و روزها زودتر برامون میگذره.
مامان هم دیگه مرخصی گرفته و تو خونه اس. البته بیشتر خونه باباجی...( این اسم بابای منه که قراره شما اینجوری تلفظش کنی)
عکس های آتلیه من و بابایی هم فردا آماده می شه و می زنم تو اتاقت. قربونت بشم کی خودت میای عکسای نازتو بزنم دیواااااااااااااار