حسنای ناز ماحسنای ناز ما، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
گلسا جونگلسا جون، تا این لحظه: 5 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

ثمره زندگي زيبايمان

خبر آمد خبری در راه است

خدایا به خاطر همه لطفت به خاطر همه مهربونیت سپاسگزارم. نی نی تو راهی ما دقیقا 19 هفته و 4 روز میشه که مهمون من شده. احتمال خیلی زیاد یه دختر ناز که انشالله سالم و سلامت باشه ...
19 خرداد 1393

تعيين جنسيت

خداي خوبم، خداي بخشنده و مهربانم،‌ مي‌دانم كه خودت هواي ما رو داري، هوامون رو داشته باش و اميدمون رو هيچ وقت نا اميد نكن. ني ني جون شما الان 19 هفته و 3 روزه هستي. ديروز رفتم سونوگرافي و شما پاهاي خوشگلت رو بسته بودي اما سونوگراف گفت به احتمال خيلي خيلي زياد دختر هستي خدا رو شكر. همه دو تا خانواده منتظر دختر بودن. آخه تو خانواده بابايي اصلا دختر نيست، يعني از انگشتان يه دست هم كمترن ، مامان بابا و داداشاي منم كه عاااااشق دخترن. انشالله سالم و صالح باشي و بتونيم خوب تربيتت كنيم.بابايي هم قراره براي من يه كادوي خوب بگيره به خاطر اينكه شما دختر هستي. اميدوارم تا دو هفته ديگه هم خبرهاي خوبي رو اينجا ثبت كنم به لطف ايزد من...
18 خرداد 1393

عشق مامان بزرگا و بابابزرگات به شما

ني ني كوشولوي ما اگه بدوني بابا بزرگ و مادر بزرگ هاي دوست داشتنيت، شما چقدر شما رو دوست دارند! همه اونا كلـــــــــــي ذوق و شوق دارن تا شما تشريف بياري. اين روزها چهره بابا ماماناي من و بابايي خيلي ديدني شده. عشق و هيجان رو ميشه از چشماشون فهميد. از خداي مهربون بخواه انشالله سالم و سلامت باشن و انشالله عروسي تو رو هم ببينند.اااااااااااااي خداي مهربون اين شعر رو تو يكي ازوبلاگ هاي دوستان ديدم اينجا ميذارم تا به موقع يادت بدم براشون بخوني. خداي مهربونم سايه همه بزرگترها رو مستدام كن. مريضي رو ازشون دور كن. الهي آمين پدربزرگ خوبم همیشه مهربونه... وقتی پیشم باشه برام کتاب میخونه.... مادربزرگ نازم خیلی برام عز...
28 ارديبهشت 1393

اولين روز پدر مبارك

امروز 13 رجب سومين سالگرد عقد من و باباجونه همسر خوب و مهربونم داره واسه اولين بار بابا ميشه. من و ني‌ني تو راهي اين روز رو دوباره بهش تبريك مي گيم. انشالله سايه‌اش هميشه بالاي سرمون باشه شما الان تو هفته پانزدهم تشريف داري...   ...
23 ارديبهشت 1393

سومين سالگرد عقدمون مبارك باشه

سه سال پيش روز ميلاد با سعادت امام علي(ع) بود كه پيوندي آسماني و جاودانه بستيم. پيماني كه براي هميشه در قلب هايمان ماندگار شد. 13 رجب يادآور روز بزرگي است، روزي كه دست هايمان را محكم به يكديگر داديم و قول داديم كه هيچ وقت همديگر را تنها نگذاريم. همسر خوب و مهربان و فداكارم اين سه سال همه روزش عاشقي بود و مهرباني تو. به من قول دادي كه هميشه بهترين ها را برايت فراهم مي كنم و براي اين قولت هميشه تلاش كردي و هم بهترين ها را برايم فراهم نمودي هم خودت بهترين بودي. من هم تلاش مي كنم تا براي تو بهترين باشم. هميشه همراه و همگام من بودي و هستي. از خداي مهربان مي خواهم كه همه زوج ها در كنار هم خوشبخت باشند و ساليان ســــــــــــــ...
21 ارديبهشت 1393

خرید تخت و کمد

امروز من رفته بودم آرایشگاه تا موهام رو کوتاه کنم. برگشتی بابا و مامان و آقای پدر اومدن دنبال بنده. سر مسیر فروشگاه ژیگو بود که من و مامان و بابایی رفتیم که یه سری نگاه کنیم و قیمت ها رو چک کنیم. قبلا یه سرویس تخت و چوب دیده بودم که یکی از همکارام از اون خریده بود و در عرض 25 روز بیش تر از 220 هزار تومن روی فقط تخت و کمدش رفته بود. و آقای فروشنده در حال تعویض قیمت ها بود. از اونجایی که ما برای هر کاری کلــــــــــی تحقیق می کنیم و کلـــــــــــــی می گردیم. چند ماه قبل و اصلا قبل از اینکه نی نی دار بشیم تمام سرویس های نوزاد رو دیده بودیم. برای من جا دار بودن کمداش خیلی مهم بود. به همین خاطر یه راست رفتیم آپادانا که اونجا هم چند مدل ...
14 ارديبهشت 1393

خبر دادن به خانواده پدري

ديروز اولين روز از ماه رجب بود، به همين خاطر قرار شد به خانواده بابا خبر بديم كه شما تو راه هستيد. مادر،‌تهران بودن و به همين خاطر با اس ام اس بهشون خبر داديم كه ايشون هم زود زنگ زدن و خيـــــــــــــــــلي خيــــــــــلي خوشحال و صد البته غافلگير شده بودند. صداشون رو هم واسه يادگاري ضبط كرديم. باباي بابا مي گفتن:‌ خوبه به ما سه ماه ديرتر گفتيد ما همين 6 ماه رو هم نمي تونيم طاقت بياريم. همه بي صبرانه منتظر اومدن شما هستن. چهارشنبه هم با مامان و باباي من رفتيم و سرويس كالسكه شما رو خريديم. رنگش خوشگل شد و خيلي به دلم نشست. سرخابي و خاكستري بود رنگش. يه پتوي اسپانيايي هم خريديم كه انشالله به سلامتي ازشون استفاده كني. امروز ج...
12 ارديبهشت 1393

nt

سلام. الان شما در هفته 12 به سر مي بري و امروز به اتفاق همسر يعني باباي شما رفتيم سونوي ntداديم. كه خدا رو شكر همه چي خوب بود. حالا فردا بايد برم به دكترم نشون بدم. از دكتر سونو پرسيدم كه مي شه احتمال بديد ني ني چي هست كه اونم با دقت گفت:‌فعلا نمي شه چيزي گفت تا يك ماه ديگه،‌اما به نظر مي رسه دختر باشه. اونجا بود كه من از خوشحااااااااااالي در پوست خودم نمي گنجيدم. به مامان جون هم اطلاع دادم و اونم خيلي خوشحال شد.   ...
2 ارديبهشت 1393

در هم و برهم

اول از همه سلام به همه دوستای خوبم. چقدر دیر اومدم وبلاگمو رو به روز کنم. امیدوارم سال خیلی خیلی خوبی برای همه باشه و برای من هم سالی پربرکت باشه انشالله. ما از 26 اسفند تعطیل بودیم تاااااااااااااا 16 فروردین و کلی استراحت کردیم و گشتیم و خوردیم و خوابیدیم که عملا آخراش دلمون واسه کار تنگ شده بود. تو عید مسافرت خاصی نداشتیم فقط یه 3 روزی اومدیم تهران و تهران گردی کردیم.که خیلی بهمون خوش گذشت. ایام عید بیشتر به مهمون اومدن و مهمونی رفتن گذشت من با اینکه اصلا لب به شکلات و شیرینی نزدم اما متأسفانه یه 2 کیلویی زیاد کردم بس که شام دعوت می شدیم پشت سر هم. دوباره باید رژیم عزیزم رو حفظ کنم. الان حدود 2 هفته اس که ما به کار برگشتیم اما نمی دون...
31 فروردين 1393